روزی میرسد
که سمسارها بر سر تکههای زندگیات چانه میزنند
سرخ،
رنگی عتیقه میشود
و ما بشقابهای چینی گلدارت را
به یادگار برمیداریم
روزی میرسد
که آخرین رد انگشتت را
از آینۀ قدیمیِ خانه پاک میکنیم
و میفهمیم روزنامهها غیر از آگهیهای ترحیم
حقیقت ثابت دیگری ندارند
روزی میرسد
که میبینیم زمان گریستن است
و فراموش میکنیم
بارها لباسهای مشکیمان را
پیش از آنکه چرک شود از تن درآوردهایم.
# لیلا کردبچه
هممون یه روز یا پدر بزرگ میشیم یا مادر بزرگ ، واقعا اینکه هرچی داریم باید بزاریمو بریم جایی که ازش اطلاعی ندارم به شدت داغونم میکنه