اگر میخواهی پایت روی زمین محکم شود
باید هفت بار از نو به دنیا بیایی
یک بار در خانه ای که میسوزد در آتش
یک بار در سرمای چشمه ای یخ زده
یک بار در قلعه ای بین دیوانگان
یک بار در کشتزاری که سبز میشود
یک بار در طویله ای پر از تپاله و پشگل
بعد شش جیغ و گریهی تولد
هفتمین و آخرین نفر دیگر خود تویی.
اگر دشمن ها دورت صف بستند
مثل هفت مرد باید با آنها روبرو شوی
یکی آن که میرود به تعطیلات آخر هفته
یکی صبح اول وقت پرتلاش و پر کار
یکی دمدمی مزاج و اهل خوشباش
یکی آن که دست و پا میزد تا شنا کند
یکی بذر و درخت میکاشت در بیشه ها
یکی پشت و پناهش افتخار اجداد
بعد از تمام این فوت و فن ها
هفتمین و آخرین مرد دیگرخود تویی.
اگر میخواهی معشوقه ای پیدا کنی
با چهره هفت مرد باید به دنبال او بگردی
یکی آن که با حرف دلگرم و رامش کند
یکی برای خرده ریز ِ خرج و مخارجش
یکی شریک آرزوها در خیال و رویایش
یکی برای آن که زیر دامنش حفاری کند
یکی تا به چنگ و قلاب به او بچسبد
یکی مثل زنبور روی شیره گل دورش وزوز کند
هفتمین و آخرین مرد دیگر خود تویی.
اگر همه چیز طبق آنچه نوشتی اجرا شد
با هفت مرد تو در خاک خواهی خفت
یکی زیر پستان پرشیر مادرش آسوده
یکی به سینه زنی دیگر چنگ میاندازد
یکی بشقاب های خالی را پرت میکند
یکی تا زمان مرگ در جدال و پرکار
یکی تا پای جان برای مردم فقیر میجنگید
یکی نگاه ماتش تمام شب ها به ماه گردون
همین دنیا هم سنگ قبر تو خواهد شد
هفتمین و آخرین مردی که باید خاکش کنی دیگر خود تویی.
از آتیلا ژوزف
ترجمه آزیتا قهرمان
قشنگ بود