آورده اند که نوشین روان عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود . غلامی به روستا رفت تا نمک آرد . نوشیروان گفت : نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد . گفتند ازین قدر چه خلل آید؟ گفت : بنیاد ظلم در جهان اول اندکی بوده است هرکه آمد بر او مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده.
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبى
برآورند غلامان او درخت از بیخ
به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد
زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ